دنبال روى از کوره راه دنیا طلبان ننگ است
براى انسانى که داراى ایده ى عالى ، آرزوهاى بزرگ الهى و اسلامى و مفتخر به مجاهدت در راه خدا و مفتخر به این است که در راه مهمترین انقلاب دوران ، با پرچم اسلام حضور داشته و دارد، ننگ است که بعد از گذشت سالها، دنبال همان کوره راهى که دنیا طلبان عالم و شکم بارگان و هوس پیشه گان عالم ، قبلا رفته اند، راه بیفتند.
کسى دلش به دنیا تعلق داشته باشد...
انسان چون قلبا متوجه به کمال مطلق است ، هر چه از زخارف دنیا را جمع آورى کند تعلق قلبش بیشتر مى شود. و چون تشخیص داده که دنیا و زخارف آن کمال است ، حرصش رو به اِزدیاد گذارد و عشقش افزونتر شود و احتیاجش به دنیا بیشتر گردد. به عکس اهل آخرت ، که توجه آنها از دنیا سلب شود، و هر چه توجه به عالم آخرت بیشتر کنند، میل آنها و توجه قلبى آنها به این عالم کمتر گردد، تا از تمام دنیا بى نیاز شوند و غنى در قلب آنها ظاهر گردد و عالم دنیا و زخارف آن را ناچیز شمارند چنانچه اهل الله از هر دو عالم مستغنى هستند و از هر دو نشئه وارسته اند، و احتیاج آنها فقط به غنى على الاطلاق است و جلوه غنى بالذات صورت قلب آنها شده است . هنیئا لهم
پس مضمون حدیث شریف اشاره تواند بود به اینکه شرح داده شد که مى فرماید : کسى که صبح و شام کند و دنیا بزرگترین هَمّ او باشد، قرار دهد خداوند فقر را بین دو چشمش . و کسى که صبح و شام کند و آخرت بزرگترین هَمّ او باشد، قرار دهد خداوند غِنى را در قلب او.
معلوم است کسى که توجه قلبش به آخرت باشد، امور دنیا و کارهاى صعب او در نظرش حقیر و سهل شود، و این دنیا را مُتِصَرِّم و مُتغیّر و عبورگاه خود و مَتْجَر و دارالتّربیه خود داند و به هیچیک از سختى و خوشى آن اعتنا نکند، و احتیاجات او کم گردد و افتقارش به امور دنیا و به مردم آن کم شود، بلکه به جایى رسد که بى احتیاج شود، پس امورش جمع شود و تنظیم در کارش پیدا شود و غناى ذاتى و قلبى پیدا کند. پس ، هر چه به این عالم به نظر عظمت و محبت نگاه کنى و قلبت علاقه مند به آن شود به حسب مراتب محبت ، احتیاجت زیاد شود و فقر در باطن و ظاهر تو نمایان شود، و امورت متشتت و درهم شود و قلبت متزلزل و غمناک و خائف شود، و امورت بر وفق دلخواه انجام نگیرد، و آرزو و حرصت روزافزون گردد و غم و حسرت بر تو چیره شود و یاءس و حیرت در دلت جایگزین گردد. چنانچه در حدیث شریف به بعضى از این معانى اشاره فرموده :
روى فى الکافى باسناده عَنْ حَفْصِ بْنِ قُرْطٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ کَثُرَ اشْتِبَاکُهُ بِالدُّنْیَا کَانَ أَشَدَّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِرَاقِهَا
وَعَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا یَفْنَى وَ أَمَلٍ لَا یُدْرَکُ وَ رَجَاءٍ لَا یُنَالُ
یعنى کسى که تعلق داشته باشد دلش به دنیا، تعلق پیدا کند قلبش به سه چیز : اندوهى بى زوال ، و آرزویى که به او رسیده نشود، و امیدى که به او نائل نشود
و اما اهل آخرت هر چه به دار کرامت حق نزدیک شوند قلبشان مسرور و مطمئن شود، و از دنیا و مافیها منصرف و گریزان و متنفر گردند. و اگر خداى تعالى براى آنها آجال معینه قرار نداده بود، لحظه اى در این دنیا نمى ماندند، چنانچه حضرت مولى الموحدین مى فرماید. پس آنها در این عالم مثل اهل اینجا در رنج و تعب نیستند و در آخرت مستغرق بحار رحمت حق اند. جعلنا الله و ایاکم منهم انشاى الله .
پس اى عزیز، اکنون که مفاسد این علقه و محبت را متذکر شدى و دانستى که انسان را این محبت به هلاکت دچار مى کند و ایمان انسان را از دست او مى گیرد و دنیا و آخرت انسان را درهم و آشفته مى کند. دامن همت به کمر زن و هر قدر توانى بستگى دل را از این دنیا کم کن و ریشه محبت را سست کن ، و این زندگى چند روزه را ناچیز شمار و این نعمت هاى مشوب به نقمت و رنج و اَلم را حقیر دان ، و از خداى تعالى توفیق بخواه که تو را کمک کند و از این رنج و محنت خلاصى دهد و دل تو را مانوس به درا کرامت خود کند. و ما عندالله خیر و ابقى