در سوره نور، خداوند بر محوریت پبامبر(ص) در امور اجتماعى تأکید مىکند و مؤمنان را
کسانى قلمداد مىکند که در این امور، تابع او هستند:
(انّما المؤمنون الّذین آمنوا باللّه و رسوله و اذا کانوا معه على امر جامع لم یذهبوا حتى
یستئذنوه اولئک الّذین یؤمنون باللّه و رسوله فان استئذنوک لبعض شأنهم فأذن لمن شئت
منهم و استغفر لهم انّ الله غفور رحیم.)
این آیه شریفه، نقش رهبرى مؤمنان را به پیامبر(ص) نسبت مىدهد و تقدم امور اجتماعى
بر امور شخصى را بیان مىکند و تذکر مىدهد که در امور اجتماعى، هیچ کس حق تکروى و
عمل بر اساس رأى و نظر خویش را ندارد و باید همه امور با اجازه پیامبر(ص) انجام گیرد. البته
به پیامبر نیز سفارش مىکند که اگر افرادى براى رفع گرفتارىهاى شخصى از تو اجازه
خواستند، به آنان اجازه بده؛ ولى این اجازه نیز به خواست آن حضرت بستگى دارد. در آیه بعد
نیز به این محوریت، به گونهاى دیگر توجه شده و دعوت پیامبر(ص) به عنوان رهبر، غیر از
دعوت دیگران تلقى گردیده و به آثار زیانبار مخالفت با دستورهاى ایشان، که تحقق فتنه یا
نزول عذاب است، پرداخته شده است:
(لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا قد یعلم اللّه الّذین یتسلَّلون منکم لو اذا
فلیخذر الّذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنة او یصیبهم عذاب الیم) .[1]
علامه طباطبائى در این باره مىفرماید:
خواندن رسول، عبارت از خواندن مردم به کارى از کارها است؛ مانند خواندن آنان به ایمان و
عمل صالح و خواندن آنان براى مشورت در کارهاى اجتماعى و خواندن آنان به نماز جامعه و
دستور به آنان در کارهاى دنیوى یا اخرویشان. پس همه اینها خواندن از سوى پیامبر(ص)
محسوب مىشود.[2]
بدین ترتیب، با توجه به سیاق آیات، این احتمالات که مراد از خواندن رسول، صدا
زدنمردم اسم رسول خدا را، مانند دیگر مردم باشد، یا مقصود از مخالفت از امر، در
(فلیحذرالذین یخالفون) دستور خداوند باشد، منتفى مىگردد، هر چند اگر این احتمالات
رادرست نیز فرض کنیم، صراحت آیات در محوریت پیامبر(ص) در امور اجتماعى، بر جاى خود
باقى است.
1- نور، آیه 63.