هرگاه خدا بنده‏اى را خوار دارد ، او را از آموختن علم برکنار دارد . [نهج البلاغه]

اجتماعی

    مهمترین علت وجود جامعه سیاسی در اسلام این است که محیط اجتماعی باید آنگونه باشد تا انسان حق طلب بتواند با پیوند با آن در صراط الهی، که صراط تکامل و خودسازی است، گام بردارد.  همان گونه که مشهود است تاثیر این اصل در این است که جامعه اسلامی باید جامعه ای باشد تا حق طلبی و حق پویی در آن رشد کند و به پیروی همین امر، جامعه اسلامی باید جامعه قسط و عدل باشد. بنابراین، هدایت و عدالت دو بعد حرکت انسان و جامعه انسانی است و این هر دو، ماهیت و هدف رسالت انبیای الهی است.  <جمهوری اسلامی ما، مادامی که موفق به ایجاد عدل اقتصادی و عدل سیاسی و اجتماعی نشود، این بعد از رسالت انبیا را تحقق نداده است. ما باید به سوی عدل اقتصادی و اجتماعی جلو برویم. ما تا به جایی نرسیم که در جامعه، ضعیفی زیرفشار قوی قرار نگیرد و اگر خدای نکرده قرار گرفت به سرعت از زیر فشار او رهانیده شود، جامعه مان جامعه اسلامی نشده است.>((شهید بهشتی))

 

اتوجه به اهمیت مساله عدالت اجتماعی است ، برای روشن کردن مفهوم عدالت اجتماعی در اسلام و شناخت ابزارهایی انجام گرفته است که استفاده از آنها در ایجاد و استحکام و نگهداری نظام عادلانه اجتماعی ضروری می باشد. لازم است این نکته در اینجا مطرح شود که قسط و عدل در جامعه اسلامی خود به خود صورت نمی پذیرد. یعنی همان طور که در بحث انسان و ایمان دیدیم که ایمان خود به خود انسان را از جذب شدن به جاذبه ها و کشش های مختلفی که در میدان زندگی او به لحاظ انسان بودنش قرار دارد باز نمی دارد و به سوی حق پرستی و حق طلبی رهنمون نمی سازد، به همان منوال، جامعه اسلامی نیز، به صرف داشتن ایمان به خداوند، در جهت قسط و عدل گامی برنخواهد داشت. اینجا است که لزوم وجود رهبری سیاسی در جامعه اسلامی عرصه ظهور می یابد. 
    
    
    <قرآن، اسلام، پیامبر، کتاب، سنت و دین از دید این آیه کریمه قرآن وسیله است. لیقوم الناس بالقسط وسیله ای است که مردم با استفاده از این وسیله قسط و عدل و داد را سرپا کنند، گویی قسط جایی افتاده، حال باید زیربال آن را گرفت و بلندش کرد، سرپا نگهش داشت تا پرتوافکنی داشته باشد، تا مردم به عدل و داد بپردازند.>
    
    
    نتیجه اینکه <هر جا دیدید می گویند دین و اسلام هست و عدالت اجتماعی نیست بدانید که آن دین و اسلام قلابی است.> از این بحث این نتیجه را می توان گرفت که، انسان مومن همان طور که در حال انسان شدن است وخودسازی مستمر و پی گیری است، جامعه مسلمین نیز باید در جهت اسلامی شدن گام بردارد و این یک روند مستمر غیرقابل تعطیل است. امامت و رهبری در جامعه سیاسی اسلام باید در پرتو فهم این گونه شکل بگیرد. شایسته بود مبحث عدل به طور مبسوط تری بررسی شود ولی به علت گستردگی وسیع این مبحث آن را در همین جا خاتمه می دهیم و به سراغ مطالبی درباره اندیشه سیاسی و امامت و رهبری سیاسی می رویم.




سید عباس ::: شنبه 87/2/7::: ساعت 3:46 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :3844
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
سید عباس
این وبلاگ شامل دیدگاهها و نظرات شخصی اینجانب در خصوص مسائل اجتماعی است.
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<